b3da

شعر

b3da

شعر

حمید مصدق

دوشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۲:۴۴ ق.ظ

غروب مژدۀ بیداری سحر دارد

غروب از نفس صبحدم خبر دارد

مرا به خویش بخوان همنشین با جان کن

مرا به روشنی آفتاب مهمان کن

پناهسایۀ من باش

و گیسوان سیه را سپرده دست نسیم

حجاب چهرۀ چون آفتاب تابان کن

شب سیاه مرا جلوه ای مرصّع بخش

دمی به خلوت خاص خلوص راهم ده

به خود پناهم ده

که در پناه تو آواز رازها جاریست

و در کنار تو بوی بهار می آید

سحر دمید

درون سینه دل من به شور و شوق تپید

چه خوش دمی است زمانی که یار می آید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۲۲
محمد سیفی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی