b3da

شعر

b3da

شعر

غروب مژدۀ بیداری سحر دارد

غروب از نفس صبحدم خبر دارد

مرا به خویش بخوان همنشین با جان کن

مرا به روشنی آفتاب مهمان کن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۰:۴۴
محمد سیفی

هرگز از مرگ نهراسیده ام

اگرچه دستانش از ابتذال شکننده تر بود

هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است

که مزد گورکن

از بهای آزادی آدمی

افزون باشد

جستن

یافتن

و آنگاه به اختیار برگزیدن

و از خویشتن خویش

بارویی پی افکندن

اگر مرگ را از این همه ارزشی بیشتر باشد

حاشا حاشا که هرگز از مرگ هراسیده باشم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۰:۴۲
محمد سیفی

هر طرف، آیاتی از خوشحالی است
زین میان،
جایِ تو
تنها
خالی است
                                                                    سیمین بهبهانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۲:۰۱
محمد سیفی

خسته‌تر از پروانه

سالهاست
گٍردِ رؤیاهای سرخ باغچه‌ی خویش پر می زنم وُ
هنوز غربت تلخ همیشه را،
مزه می کنم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۹:۰۷
محمد سیفی

گویند بهشت و حور و کوثر باشد

جوی می و شیر و شهد و شکر باشد

پر کن قدحِ باده و بر دستم نِه

نقدی ز هزار نسیه خوش‌تر باشد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۹:۰۴
محمد سیفی

مردم از درد نمی‌آیی به بالینم هنوز 
مرگ خود می‌بینم و رویت نمی‌بینم هنوز 

بر لب آمد جان و رفتند آشنایان از سرم 
شمع را نازم که می‌گرید به بالینم هنوز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۲۳
محمد سیفی

قایقی خواهم ساخت، 
خواهم انداخت به آب. 
دور خواهم شد از این خاک غریب 
که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه‌ی عشق
قهرمانان را بیدار کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۱۹
محمد سیفی

نمی‌میرد دلی کز عشق می‌گوید
و دستانی که در قلبی، نهال مهر می‌کارد

نمی‌خوابد دو چشم عاشق نور و طلوع روشن فردا
و خاموشی ندارد، آن لبان آشنا، با ذکر خوبی‌ها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۱۶
محمد سیفی

کلماتم را 
در جوی سحر می‌شویم 
لحظه‌هایم را 
در روشنی باران ها

تا برای تو شعری بسرایم، روشن 
تا که بی‌دغدغه بی‌ابهام 
سخنانم را 
در حضور باد 
این سالک دشت و هامون 
با تو بی‌پرده بگویم 
که تو را 
دوست می‌دارم تا مرز جنون 

دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی


ا
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۰۹
محمد سیفی

کاش می‌دیدم چیست
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری است
آه وقتی که تو لبخند نگاهت را
می‌تابانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۰۵
محمد سیفی