قصر امل
چهارشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۱:۵۶ ب.ظ
بیار باده که بنیاد عمر بر بادست
بیا که قصر امل سخت سست بنیادست
ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادست
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
سروش عالم غیبم چه مژدهها دادست
چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب
نشیمن تو نه این کنج محنت آبادست
که ای بلندنظر شاهباز سدره نشین
ندانمت که در این دامگه چه افتادست
تو را ز کنگره عرش میزنند صفیر
که این حدیث ز پیر طریقتم یادست
نصیحتی کنمت یاد گیر و در عمل آر
که این لطیفه عشقم ز ره روی یادست
غم جهان مخور و پند من مبر از یاد
که بر من و تو در اختیار نگشادست
رضا به داده بده وز جبین گره بگشای
که این عجوز عروس هزاردامادست
مجو درستی عهد از جهان سست نهاد
بنال بلبل بی دل که جای فریادست
نشان عهد و وفا نیست در تبسم گل
قبول خاطر و لطف سخن خدادادست
حسد چه میبری ای سست نظم بر حافظ
۹۳/۰۲/۳۱